اتفاق بد
دیشب ساعت 6.45 عصر وقت داشتیم پسری روببریم پیش دکتر میمندی ، ساعت 8 تازه نوبتمون شد و دکتر بعد از معاینه گفت که یکم رادمهرم زرده ، گفت ببرین بیمارستان آتیه آزمایش بدین بعد زنگ بزنید جوابشو تلفنی به من بگید درمانشو بهتون بگم . خیلی ترسیده بودم و نارحت شده بودم ، می ترسیدم پسرم چیزیش شده باشه (خدای نکرده ) ، چقدر مادر بودن سخته ، دل گنده می خواد ، خونسردی زیاد میخواد که این جور موقع ها دست و پاتو گم نکنی ، فکر باز می خواد ، یه یار می خواد که همیشه اینجور موقع ها کنارت باشه . رفتیم بیمارستان آتیه ، آزمایش رو دادیم و رفتیم تو ماشین نشستیم منتظر جواب که تقریباً نیم ساعتی طول کشید تا آماده بشه ، بابا فرشاد جوابو گرفتو دیدم زر...